- سالهای اولی که وارد فضای مجازی و وبلاگ شده بودم. وب گردی و پیدا کردن وب­های خوب و پر خواننده برام جذاب بود. شاید ساعت­ها رو توی وبلاگ میگذروندم و با آدم­های مختلف ارتباط بر قرار می­کردم. از بهترین تفریحاتم پیدا کردن وب خوب بود.

تا اینکه با خراب شدن بلاگفا و ترک اون مکان، وارد بیان شدم. اما حضورم توی بیان همزمان شد با آشنایی با اینستا و تلگرام، و جذب اون شبکه ها شدم. دیگه وبلاگ و بیان برام یک مکان خیلی غیر قابل استفاده بود. که شاید سالی یکی دوبار میومدم  پست میگذاشتم و تقریبا مطمئن بودم هیچ کسی وبلاگم رو نمیخونه. اما همیشه، از اینکه میدیدم یک نفر هست که میاد سریع نظر میگذاره برام جلب توجه میکرد. که به چه دلیلی وبلاگی رو که هیشکی نمیخونه یه نفر باید بیاد و نظر بگذاره. همین باعث شد خودمم وبلاگش رو دنبال کنم. و با فضای جالبی رو به رو شدم مطالب کوتاه، اما همیشه پر بحث،  و شخصی که، خیلی حاضر جوابه و رک و مکانی که همیشه یه گفتگویی وجود داشت. منم خب عاشق بحث و گفتگو بودم. همین ویژگی­ها باعث شد که کم کم حتی اگر وبلاگ خودمم به روز نمیکنم، اما آدرس فیشنگار  رو ذخیره داشته باشم. و هر از گاهی حتما سر بزنم.  سر زدن به فیشنگار و کم و بیش شرکت کردن توی بحثا باعث شد وبلاگ رو فراموش نکنم و یعد از چند سال دوباره برگردم و شروع به فعالیت بکنم.

- حضور پر رنگم توی فیشنگار، کم کم  حس کنجکاویم رو بر انگیخت،  کنجکاوی از اینکه چه فکر یا هدفی پشت وبلاگ وجود داره، که فیش ها رو میگذاره.  کسی که نمیشه بفهمی چه جوری هست فیش هایی که از هر موضوعی هست و یه پیوستگی هم باهم داره،  شخصی که  جهت گیری خاصی توی حرفاش و عقیدش نمیبینی، یه ابهامی که باعث شد دلم بخواد در مورد وبلاگ فیشنگار و نویسندش بیشتر بدونم، و بفهمم هدف وبلاگ چیه (اکثر وبلاگ ها یا روزمره نویسی اتفاقات هست یا یه موضوع خاصی داره که خیلی واضح هدف نویسنده و شخصیتش از پشت نوشته هاش مشخص میشه، اما چند پهلو بودن و مبهم بودن هدف فیشنگار و شخصیتش سوال بر انگیز بود برام)

- پس از مدتی تصمیم گرفتم یک سری سوالاتی که برام وجود داره  از خود فیشنگار بپرسم. گفتگویی که بیشتر حول محور وبلاگ فیشنگار، رفتار نویسندش و کلا نکته هایی در مورد وبلاگ نویسی و فضای وب شکل گرفت. و البته ایشون با حوصله و صداقت به تمام سوالاتم جواب دادند.  خروجی یک گفتگوی مفیدی شد که برای خودشون ارسال کردم و به نظرم برای انتشار مفید بود. چون شاید سوال بقیه مخاطب هاشونم باشه، ایشونم پذیرفتند  که  متن گفتگو رو انتشار بدهند. برای خوندن گفتگوی کامل پست امروز وبلاگ فیشنگار رو بخونید.

یک قسمت از گفتگو به انتخاب خودم:

فیشنگار:شاید شما هم مثل من آدم زودباوری باشید، میخوام بگم که میشه بر زودباوری غلبه کرد. تنها راهش فیشنگاری نیست ولی هر چی من بیشتر سعی میکنم فیش مطالب دیگران رو دربیارم دُز زودباوری در من کمتر میشه. نه زودباوری خوبه نه دیر باوری یا هرچی/ مهم اینه که حواسم باشه چیو دارم باور میکنم. تمام


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها