اینجانب در حالی که دارم کتابام رو جمع جور میکنم و دنبال منابع امتحان جامع میگردم و اعصابم از نبودن نت به شدت خرد شده، نمیتونم چندتا مقاله ای که میخوام رو سرچ کنم نشستم حساب کردم ببینم چند ساله سر و کارم با درس و کلاس و مدرسه و دانشگاهه یهوو دیدم بیست و چند ساله که من سرو کارم با کتاب و درس بوده یاد دعای مادر بزرگم و بحثم باهاش افتادم راهنمایی بودم فکر کنم ، مادر بزرگم همیشه دعااا میکرد ننه الهی نون روزی بشی  یه روز گفتم ننه نون روزی شدن  یعنی چی؟؟ که  همش دعام میکنی نون روزی بشم  گفت ننه نون روزی یعنی نون و پول  راحت و بی دردسر گیرت بیااد نه این همه درس بخو نی و حرص بخوری نه کار کنی،  پول و نون گیرت بیاد ،  گفتم مگه میشه بی دردسر پول گیر بیاد باید درس بخونیم کار کنیم پول گیرمون بیاد گفت نه ننه نون روزی یعنی یکی شوهر پولدار گیرت بیاد نه درس بخونی نه کار کنی نه حرص بخوری تو خونت بشینی راحت،  ما رو میگی از اونجایی که از بچگی خیلی دوست دار مدرسه و دانش و پژوهش بودم برگشتم گفتم من این نون روزی شدن نمیخوام من میخوام درس روزی بشم مادر بزرگم گفت دختر الان عقلت نمیرسه درس چی چیه آدم باید نون روزی بشه از او اصرار و از ما انکار که نه من نون روزی نمیخوام من میخوام درس روزی بشم همون موقع دختر داییم که هم سن بودیم  از راه رسید و فهمید سر چی داریم بحث میکنیم یهوو مثل نیوتن که قانون جاذبه رو کشف کرده باشه از جاش پرید و گفت ایول این نون روزی شدن خیلی خوبه این چیزیه که من میخوام حال درس خوندن و اینااا ندارم،  بعد به مادر بزرگم گفت:  این طاهره رو ولش کن:))) برا من دعااا کن نون روزی بشم او هم هرچی میخواد روزیش بشه  مادر بزدگم به من گفت یاد بگیر ببین این چقدر عقل داره ما رو میگی گفتیم نخیر برا او دعا کن نون روزی بشه برا من دعاا کن درس روزی بشم این شد که از اون روز مادر بزرگم همیشه برای من دعااا میکرد درس روزی بشم برا دختر داییم دعا میکرد نون روزی بشه

خدا بیامرز مادر بزرگمون نموند اثر دعاش رو توی اختلاف ۱۵ هزارتایی رتبه کنکور من و دختر داییم ببینه ترم دو دانشگاه بودیم که دختر داییم یه شوووووهر پولدار کرد و  من سرم گرم کتاب و درس دانشگاه بود اون هر روز مدل مانتو و کفشش رو ست میکرد و  دنبال مدل گوشی جدید بود، فکر کنم من ارشدمم گرفته بودم هنوز داشت ادامه لیسانسش رو میخوند و با تعهد بعد از چهار تا مشروطی چندتا واحد معادل گذروند که معدلش به حد لیسانس برسه!!!!!

با خودم گفتم  هعی ننه کجایی نفست حق بود واقعااا 

گفتی عقلت نمیرسه هاااا  گفتی ببین این دختر چقدر عقل داره.

دیدم چندتا کتاب رو قرض دادم به بقیه بر نگردوندن و هم زمان دارم فکر میکنم اگه بر گردم به عقب باز هم نون روزی شدن رو به اون سبک نمیپسندم (یعنی هنوز هم عقل ندارم!!! ) ولی به جای درس روزی شدن میگم علم روزی بشم بعد یکم پیچیده ترش میکنم میگم این علم روزی شدن منجر به   نون روزی شدن بشه  :))))) 

پ ن : یه بار سر کلاس مدیریت اسلامی سالهای اولی که تدریس میکردم و خیلی وقت میگذاشتم برای کلاسام حدیث عنوان بصری رو با بچه ها خوندیم و بحث کردیم  یکی از قشنگیای اون حدیث اونجایی بود که امام صادق میگه علم نوریست که خداوند بر قلب هر کسی که میخواهد می تاباند 

حیف که نت وصل نیست نمیشه به حدیث لینک داد ولی توصیه میکنم یک بارهم که شده حدیث عنوان بصری رو بخونید

یکی از بهترین کلاسام بود به اعتراف خود بچه ها هنوز هم دانشجوهای اون کلاس رو که میبینم یه ذوق خاصی داریم توی برخورد باهم 

پ ن 2 :آقا من فکر میکنم ایناااا سیم های اینترنت رو قطع کردن الان خودشونم قاطی کردند نمیدونند کدوم رو به کدوم وصل کنند روشون نمیشه بگن بلد نیستیم وصل کنیم :))))


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها